اولین سینما!!
سه شبنه بابا اومد خونه گفت حوصله خونه ندارم بریم یه جایی .....تصمیم گرفتیم بریم پاساژ بغل خونه یه کم پچرخیم ...اونجا که رسیدیم بعد از اون همه بد قلقی که تو دبی داشتی منو و بابا پر رو پر رو گفتیم بریم سینما با کیمیا!!!!!!!!!!فوقش میام بیرون دیگه هههههههه ......
رفتیم اسب حیوان نجیبی است!یه ربع اول تو تاریکی بازی کردی!!!!بعد طلب شیر کردی منم رفتم بیرون شیرت دادم اخه اون تو تاریک بود نمی دیدم چی به چیه !!!با شیر خوابیدی و منم گذاشتمت تو کالسکه اومدم تو سالن ....با اون سر و صدا سینما نیم ساعت خوابیدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بعد که بیدار شدی یه 10 دقیقه تحمل کردی و جیغت دراومد ....منم مجبور شدم اومدم بیرون با تو بازی کردم تا فیلم تموم شد و بابا اومد......ههههههههه
حالا بچرخ تا بچرخیم... ببینم بلاخره ما پیروز میشم و تو با ما همراه میشی و یا تو پیروز میشی و ما رو خونه نشین میکنی
و کیمیا تو راه رفتن به سینما.....داره میگه دارید با من میرید سینما!!!فکر کردید
راستی خیلی از این پتو آبیت تشکر کن ...موندن تو کالسکه رو واست خیلی راحت کرده(کار دست مامانه وقتی کوچک بود!!! هههههه)