خاطره ایی تلخ از 22 روزگی کیمیا
امروز کیمیا خیلی بیحال بود از صبح خواب بود فقط بلند میشد تو خواب یه کم شیر میخورد و میخوابید....تا حدی که یه کم که بیدار بود بردیمش حمام، ولی حتی تو حمام هم خوابش برد هر چی آب میریختم روش و به صورتش اب میزدم بیدار نمیشد، بعد از حمام هم وقتی داشتیم لباس تنش میکردیم به طرز وحشتناکی بالا آورد یعنی خیلیییییییی زیاد بالا اورد مثل ادم بزرگ ها، بعدشم یه کم کوچولو شیر خورد و دوباره خوابیده!!!، هم من ، هم امیر ترسیده بودیم، هنوزم نگرانم تا بیدار نشه و سر حال نبینمش و شب تا صبح بیدار نگهمون نداره خیالم راحت نمیشه.....
تازه باید ازش نمونه ادرار و مدفوع بگیریم (اخه تو مدفوعش خون دیدیم )ولی نمیتونیم اخه باید تا گرفتیم 20 دقیقه ایی برسونیم ازمایشگاه، ما هم هنوز موفق نشیدیم چون یا باباش خونه نبوده یا خواب بوده یا کیمیا خواب بوده یا دیگه ازمایشگاه تعطیل بوده.....
کاشکی زودتر بزرگ شی مامان ، از اب و گل این دوران سخت در بیای ، ما هم تجربه نداریم، ادم با تجربه هم دورمون نیست ، هیچی دیگه.....
ایشالا همیشه سالم باشی مامان.......