کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

و من ادامه داشتم و وقت نشد ;)

1391/2/24 1:00
نویسنده : سمانه - امیر
1,306 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از کلی وقت برگشتیم ....یه چند تا مطلب نوشتم همش متاسفانهههههههههههههه پرید...گریهههههه.....چون وقت ندارم فقط عکساشو گذاشتم ....ایشالا سر فرصت مامان جون متنش رو هم تکمیل میکنم... عکس خودش گویای کامل شرایط تو من هست چشمک.

فقط بگم که کلی پیشرفت کردی و بزرگ شدی دخمل گلم.....

دوست دارم قد یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

امسال اولین سالی بود که من مامان بودم هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 و 10 ماهگیت با 6 روز تاخیر مبارک زندگیمممممممممممممم

١- قربون اون ژست حاجی بازاریت برم من ....هههههههه

٢- دوست دارم زندگیمممممممممممممممم

٣- قربون اون نگاهات مامانمممممممممممممممم.....

٤

٥

٦- وقتی کیمیا مچش گرفته بشه....

٧-  و من تمام تلاشم رو مبکنم که با هر وسیله ایی دقایقی تو یه جا بند بشی.....

٨- تو شرح قبلیش گفته بودم که میره از رو تخت بالشت بر میداره و سرش رو میزاره روش و کلی کیف میکنه.....قربونت برم منننننننننننن

٩

١٠ - کیمیا در حال شیطنت....

١١

 

١٢- در حال بازی با ستاره(ستاره نینی کچلی هست که بابا واست عیدی گرفت و خودش این اسم رو روش گذاشت ...) 

13- و شما از گردن سرش رو کندی و مرخص شد...

14- اشکال نداره با اینا بازی میکنم....

 

15 -ارتباط عمیق با ستاره ....اینجا یه کم سرش کنده شد فعلا ولی نفس میکشه...

16 - این کتاب رو خیلی دوست داری فکر منم به خاطر اون چشماشه هههههه

کیمیا : مامان ببین چشمام مثل خودم قلمبه است ....قربون اون چشمای معصومت مامانننننی...

17-  کیمیای خوشحال

19 - کیمیا در پارک

19 -کیمیا و فضولی....

تمام وسایل خونه گوشه میز جمع شده و شما چه جوری رفتی اون کنار خدا داند و بس....

من شمعدون ها رو برداشتم و تو ادامه دادی

20 - اونو برداشتی اینکی که هست هههههه

21- همه رو برداری پایه این که جدیده!!!!

22- کیمیا در حال ذوق حیوون های رو دیوار که مدتی هست شدید بهشون علاقه مند شدی....

23 - و اما مگه این فضولی شما تمومی داره....

24- از عطر و کرم چیزی عایدمون نشد ببینیم اینجا چه خبره !!!!

25 - دیگه این روروئک نیست که منو میبره ....این منم که روروئک میبرم ههههه

26- اینجا داشتی خودت شیشه میخوردی تا اومدم ازت بگیرم تموم شد و پرتش کردی تو هوا !!!! و تبدیل شد به یه عکس هنری....

 

27 - این یک کابینت safe هست مخصوص مواقعی که مامان تو اشپرخونه کار میکنه و واسه اینکه از پاچه و پیراهن مامان اویزون نشی باید همون جا سرگرم بشی.....

٢٨- عاشقققققققققققققققققققققققققق بالکنیییییییییییییییییییی....کلا دددددددد به هر معنای ...اولین کلمه‌ایی که به معنای واقعی فهمیدیش و با معنی خودش تند تند تکرارش میکنی....

کافیه یکی بره بیرون تو میدویی  و پشت سرش میگی دد ..دد...خوشحالترین موقع ممکن وقتی هستی که داری واسه دد بای بای میکنی....

اینجا هم فکر کردی من حواسم نیست و داری نقشه میکشی چه جوری بری بیرون....

کافی یکی

29 - و مراحل بیرون رفتن...

30

31

32- تازه درم بستی که من یه وقت زخمتم نشه ....ههههههه

٣٣ - این پتوت رو خیلی دوست داری وقتی یه وفعه تو خونه پیداش میکنی کلی ذوق میکنی و باهاش دالی بازی میکنی......(بیچاره ستاره رو ببینید)

٣٤-

٣٥

٣٦- خداحافظی با راکر ....بیین چه بزرگ شدی گلم....یه موقعی روش لیز میخوردی و با دوتا پتو زیرت نگهت میداشتم.....

 

٣٧ -در حال رفتم به تولد بردیا گلیییییییییییییییییییییییی

٣٨

 

٣٩ -متاسفانه عکسی از جفتتون تو تولد ندارم جز اینکه هر دو بیهوش شدید و کنار هم لا لا.....

٤٠ -تولد امیرعلی گل

٤١

 

٤٢ - تولد ژینو خانممممم

 

٤٣

( پاورقی: شماره ها قابل توچه خاطره جون چشمک)

نمیدونم کی بتونم آپ کنم دیگه ولی کلی حرف گفتنی دارم واست .....

خیلی شیطون شدی مامان .....همه چیز یا جمع شده یا رفته بلندی....تمام درها با کفگیر و ملاقه بسته شده!!!جلو کتابخونه بسته شده و .......

قربونت برم منننننننننننننننننننن همه جوره......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

خاطره مامان بردیا
24 اردیبهشت 91 9:40
1. وای مرسی . دلم براش یه ذره شده بود
2. قربونش برم یه عالمه با عکسا کیف کردم. با بعضی هاشم کلی خندیدم. مخصوصا اون شیشه در آسمون
3. ماشاء اله خیلی بزرگ شده حتما براش اسپند دود کن
4. همه کاراش مثل بردیاس. این که عاشق پتوشه. این که با روروئک می ره بالشت بر می داره می زاره زیر سرش و ...
5. قربون قلدریاش برم که زده گردن بعضی ها رو از جا کنده باز بردیا باید بیشتر فکر کنه و بعد تصمیم بگیره
6. این وروجک هنوز یک سالش نشده این همه مهمونی و جشن تولد رفته
7. می گم این آقای همسری چرا توی هیچ عکسی شبیه قبلیش نیست؟!!! بعضی وقتا نمی شناسم
8. عاشق عکس 11 و 13 شدم
9. راستی بردیا هم هر وقت می ره توی اتاقی یا جایی که در داره درو پشتش می بنده ، چه بچه های مودبی داریم
10. فکر کنم اندازه یه صفحه نظر گذاشتم


مرسییییی
خاطره مامان بردیا
24 اردیبهشت 91 9:42
راستی مرسی که عکسا شماره داشت
مهسا
24 اردیبهشت 91 10:51
سلام مامانی کیمیا جون این روز رو بهتون تبریک می گم انشا ا.... همیشه سلامت باشید و سایتون رو ی سر کیمیا گلی باشه
مهسا
24 اردیبهشت 91 10:52
قربون کیمیا جون شیطون خودم برم من بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان رانيا
24 اردیبهشت 91 11:18
دستت درد نكنه عجب عكسهاي نازي
سپید مامان علی
24 اردیبهشت 91 15:23
قربون این کیمیا خانوم تپلی بشم که روز از روز قبل شیطون تر میشه...چه عکسهای خوشجلی....ایندخمل طلا چه کارهایی که میکنه.....خوش به حاش چقدر تفلد رفتهههههههه....دیگه سر شناسههههههههه
سمیرا مامان آنیتا
24 اردیبهشت 91 22:02
عزیزم یه مدت نبودی اما جبرانش کردی ها .. مرسی عکسها خیلی خوشگل بودن .. همه کاراش و شیطونیاش شبیه آنیتای منه ببوسش شیطون خانوم رو
خاله فهیمه
25 اردیبهشت 91 0:50
وووووووووووه... مردم بس که اومدم آپ نبود آما فکر کن آخر شبی یه رفرش زدم کلی ذوق کردم!!! عزیزم! ماشاالله چه بزرگ شده! موهای گلش رو چه بلند شده نازی!
وای سمانه عکسا خیلی خوشگل بودن و کلی بدون شرح هه هه هه خدا ان شاالله صبر عطا کنه
عکسه که شیشش تو هو هس خیلی جالب شده تاریخی شده!
اون عکسی هم که سرش رو بالش هس آدم دلش می خواد بخولدش
هه هه با عکس های پی در پی خوب جریان ها رو نمایش می دی ها!

اره فهمیه میبینی عبرت بگیر استفاده کن....
مامان بزرگ برديا
26 اردیبهشت 91 17:35
آخ جان دختر كوچلو خوشگل تاءخير داشتي به ماماني بگو اينقدر درس نحونه توبزرگ بشي جاي آن ميخوني اين گذشتو ميكني كه اين كار سختو انجام بديي چون ماماني گل خيلي دوست داري ديگه بوسسسسسسسسسسسسسسراستي ماماني عجب عكسهاي نانازي ازت گرفته بزرگ شدي دستشو ببوسسسسسسسسسسس


قربون شما





مامان سمی
27 اردیبهشت 91 10:11
خیلی نازه ماشاالله سمانه شیطونیاش به کی رفته خیلی عکسای خوشگلی گرفتی جیگرشو که خنده از رو لبش محو نمیشه کیف کردم مرسی
هدی مامان مبین
27 اردیبهشت 91 19:16
من فدای این دخمل ناز که اصلا بهش نمیاد شیطون باشه....ویکم قلدر و باجذبه....ببوسش ماشاالله خصوصی داری
شاپرک مامان مهدی
28 اردیبهشت 91 0:04
خیل حال کردم با عکساش چقدر هم ماشالله بزرگ شده کلی قیافش فرق کرده ده ماگیش هم مبارک باشه بیاره ستاره پس مرد بگو بابی یه عروسک جونداری واست بخره تا به این زودی خراب نشه چقدر هم دوسش داره مهدی که اطلا سراغ این جور چیزا نمی ره
صدیقه
28 اردیبهشت 91 2:30
سلام سلام کلی انرژی گرفتم عکسای دخترمو دیدم خیلی دوست دارم کیمیای تپلی.......... مامانش تند تند آپ کن .......... از طرف من هم ماچش کن .......گنده
خاله پانی
30 اردیبهشت 91 8:30
سلام موش موشی....من کلی به جریان رو بالکن رفتنت و اینکه درو پشت خودت می بندی خندیدم....عالیییییییییییی بوددددددد.چه وروجکی شدی قلمبههههههه
مهسا مامان مرسانا
30 اردیبهشت 91 17:59
عزیزم خیلی سوژه هات داغ بود وجالب...فدای ای ندخملی بشم با این همه شیطونی هاش.....ماشاالله خیلی بزرگ شده ها
مامان الینا
31 اردیبهشت 91 15:19
سلام هزار ماشاالله روز بروز نازتر میشه حتما ببوسش
مامی گل
3 خرداد 91 15:20
واااای مرسی چه خوب یه عالمه عکس از یه موشموشک میخوام بخورمش این قند عسلت رو
فرناز مامان ایلیا
10 خرداد 91 15:38
وای خدا....چقدر عکس تو یه پست... ای جونم چه دخمل باحالی داری...چقدر با محبت ستاره رو بغل کرده...جوووون.... خوشبحالش چقدر تولد رفته...هههه عکس هنری تو عشقه خیلی باحاله... ایلیا هم با پتوش دالی بازی میکنه...هههه