کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

اندر احوالات این روزهای کیمیا مامان

1391/2/5 16:31
نویسنده : سمانه - امیر
747 بازدید
اشتراک گذاری

به تمام معنااااااااااااااااااااااا بیچارم کردی خنده دیگه روزگار خوشی من تموم شدابله

جونم واست بگه که خیلییییییییییییییییی شیطون شدی .....

با سرعت سینه خیز میری کرم کوچولوی من به حالت شنا هم میری ...تند تند

از یکشنبه 27 فروزردین چهار دست و پا میری  ولی خیلی اروم و با احتیاط و ریز ریز شروع کردی تا امروز که دیگه به راحتی میری جلو اگه تو حال خودت باشی چهار دست و پا میری ولی اگه بخوای به چیزی برسی و هیجان داشته باشی سینه خیز میای چو سرعتت بیشتره !!!ههههه

(از انجایی که این پست روزهاست در حلت چرک نویس مونده بود اضافه میکنم تند تند 4 دست و پا میری ههههه)

دست به همه جا میگیری بلند میشی ....مبل ..تخت ما..نرده های تخت خودت...میز تی وی ...تو اینکار هم حرفه ایی شدی ..به سرعت برف و باد بلند میشی ....و اگه راه داشته باشی با کمکشون راه هم میری مثلا دور تا دور تا تخت ما رو بدون کمک میری....یا با کاناپه راه میری خودت ....و با شکم و پای من ...کافی دراز کشیده باشم کلا رو سر و کلا منی...با گذاشتن دستت رو شکم من و با کمک پاهام بلند میشی.... هر ازگاهی هم تالاپی محکم میفتی خنده...شانس اوردی پنپرز پاته توچولو وگرنه هیچی ازت نمونده بود ههههه

دیگه کم پیش میاد بشینی خودت با خودت بازی کنی....تا میشونم سرگرمت میکنم روم رو برنگردوندم دنبال منی....هیپنوتیزم....و داری از من بالا میری...مگه من دیگه جرات داره 5 دقیقه پشت لپتاپ بشینم ...دیگه ول کن نیستی که اینقدر سیم این بدبخت رو از توش کشیدی بیرون خراب شده یه سری رفته تعمیر!!!!ولی مگه من حریفت میشم.....

کار بد که میکنی دعوات میکنم یعنی یه اخم بهت میکنم و میگم ببین چکار کردی یا میگم نکن  ..اول اینکه خودت سریع میفهمی که کارت بد بوده قبل از اینکه من چیزی بگم بلافاصله خودت میگی اِ دِ... هههه خیلی بامزه است بعد تا من اخم میکنم شروع میکنی به نی نای نای کردن و دست زدن!!!چون میدونی هر وقت اینکار رو میکنی من ذوقت رو میکنم ....تو هم راهش یادگرفتی دیگه ههههه

گرسنه که میشی همش میای از پاهام آویزون میشی ..تو رورئک که هستی و من تو اشپزحونه یا از پاچه شلوارم آویزونی یا پایین پیراهنم....ماچ... اگه هم نشسته باشم میای رو سر و کولم و اَه ه ه اَ ه ه میکنی یعنی مامانی شکممم صدا میده ههههههه

دیگه اینکه وقتی چیزی میخوری میگم بده من بخورم تو هم با ذوق هر چی تو دستت هست میکنی تو دهنم...حالا دیگه یاد گرفتی هر وقت غذا میخوری باید یه قاشق هم دست تو بشه هر یه قاشق که من به تو میدم یه قاشق هم تو به من بدی هههههه

عاشق سجاده‌ایی ...تا یهنش میکنم سریع میای مهر منو بر میداری میجوی!!!یه چند بار اول دم دست بودی ارت گرفتم سجده کردم ،حالا یاد گرفتی بر میداری باهاش بازی میکنی و میخوریش من که میخوای بیام سجده میزاری سر جاش یعنی با دستت کیگیری که من روش سجده کنم ههههه بلند که میشم دوباره برش میداری!!!قربونت برم که اینقدر عالقی عسیسممممم

 موقع عوض کردن رسما میکشیم دیگه.....سنگین شدی ..با سختی دستمام وزنت رو تحمل میکنه ..اونوقت اون وسط ورجو وروجه هم میکنی یا داری شیر اب رو میگیری یا پنپرز کثیف رو میکشی و بر میداری .....بعد هم که میخوام پنپرزت کنم هی در میریه ههههه

تا چشک منو دور میبینی با روروئک میری سطل اشغال اتاق رو برمیداری میاری تو هال و دونه دونه اشغال هاشو میرزی بیورن و کیف میکنی!!!!

 میری سر کتابخونه و کتابها و جزوه های منو در میاری با خوشحالی هر چه تمام میای پیشم میگیری بلا سمت من و میگی دَدَدِ  یعنی بیا واست پیداش کردم اوردم ،انگار من گمش کرده بودم و شما واسم پیدا کردی و اوردی بهم دادی دقیقا یه همچین حسی داری هههههه

سبد لباس کثیف ها از دست اسایش نداره !!!!

عاشق پارک و نینی های پارکی شدیدا ددری حتی اگه خواب باشی کافی یکی درو باز کنی مثل جرقه میپری هنوز از خواب بیدار نشدی میگی دَدَ ههههههه...بابا صبحا یواشکی باید در رو باز کنه وگرنه بیدار میشی....تو پارک صدات در نمیاد از پس که محو نینی و درخت ها پارکی....ههههه تو پارک واسه من زندگی زیبا میشه ....

امان از موقعی مه چشمت به جا کفشی و پاشنه کش بیفته .....درش باز و پاشنه کش تو دهنت !!!!1

در لباسشویی تا نشکنه ول کن نیستی که....

تقلید صدای حیوانات رو خیلی دوست داری...تو اوج گریه کافی هاپ هاپ کنیم یا میو میو ...اینم از اوصاف ما در این ایام هههههه

از بازیهای مورد علاقت  لیلی خوضکه که قلقلک کید و میخندی و دونه دونه انگشت ها رو نگاه میکنی...دیگه  قایم موشکه که ما قایم میشیم و تو با روروئک پیدامون میکنی .. عاشق عروسک بازی و عروسکاتی و خیلی قشنگ باهاشون حرف میزنی و بازی میکنی ...خیلی دوست دارم بازی کردنت با عروسک ها رو.....تاب تاب عباس هم دوست داری گلم....

همه کشو ها چسب خورده تزئیین ها جمع شد ...هی وای مننننننن

پس از جریانات مفصل که از حوصله من و قطعا خوانندگان خارج است تا امروز 5 اردیبهشت 3 هفته ایی میشه داری در کنار شیر من شیرخشک میخوری و طی یک پروسه ملایم دارم شیرخشکیت میکنم......با تمام عذاب ها و سختی هایی که این مساله یعنی ندادن شیر میکشم واقعا چاره ایی نداشتم دیگه ...بیشتر در جهت سلامتی خودت تن به اینکار دادم....امیدوارم هر چه زودتر سلامتت رو بدست بیاری و بتونی مثل همه بچه ها بستنی و کیک و ماکارونی و امثالهم رو بخوری دخمللممممممممم

نمیدونم چرا اینهمه از صندلی ماشین بدت میاد ، هر دفعه با کلی جینگولک بازی من و بابات میشونیمت و تو هم جیغ و گریه ....البته من که رفتم جلو بهتر شده ولی عملا کاری میکنی که از تو صندلی نشوندنت پشیمون میشیم ....ببینیم تو پیروز میشی یا ما ولی نهضت همچنان ادامه دارد هههههه

  عاشق بالشت و پتویی تا میبینی میری سرت رو خم میکنی روش و چشمات رو میبنیدی ههههه عاشقتم به خدااااااااااااااااااا

همه ابن احوالت به روایت تصویر ادامه دارد........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان سمی
6 اردیبهشت 91 10:47
ای جوووووووووووووونم کلی خندیدم جیگرتو خاله خیلی ملوسی ماشاالله
خاطره مامان بردیا
6 اردیبهشت 91 11:54
عزیزممممممممم چهاردست و پا رفتنت مبارک باشه سمانه جون چند وقت دیگه انقدر سرعتش زیاد می شه که از شماها تند تر می ره عاشق شیطونی هاتم. اصلا بهت نمی خوره این همه آتیش پاره باشیا
sara
7 اردیبهشت 91 1:35
عاشق این شیطونیهام
خاله فهیمه
8 اردیبهشت 91 19:12
عزیزمیییییییی کلی خندیدم به حال و احوالتون نازی اینقدر ذوق کردم که مهر رو برات نگه میداره وای اینقدر خندیدم که موقع دعوا کردن دست میزنه آینده خودم و دارم تصور میکنم
خاله پانی
11 اردیبهشت 91 13:16
آخی چه شیطون شدی خالهههههههه....کاش نزدیک بودیم میشد کمکی کرد که مامانتم درس بخونه.نزدیک بودی می بردمت پارک که مامانت به کاراش برسه چون مثکه عاشق پارکی و اونجا آرومی.بوس بوس
صوفی مامان رادمهر
12 اردیبهشت 91 10:11
چهار دست و پا رفتنت مباااااااارک... خوشم می یاد بلتی چه جوری مامانو سرشو گول بمالی