وقتی پسر بودم !!!!!
هفته 12 که بودم رفتم سونو دکتر فرزانه همه میگفتن دقیق میتونه جنسیت رو بگه.....به من گفت پسره!!!!منم اولش ناراحت شدم چون خیلیییییییییییییییی دختر دوست داشتم و همش فکر میکردم نینیم دخمله... ولی بعد 2 3 روز با پسر بودنت انس گرفتم و اسم واست تعیین کردیم(بردیا)... حتی واست کلی لباس پسرونه هم گرفتم!!!!!تازه وبلاگ هم داشتی هنوز هم هست با ادرس http://bardia.niniweblog.com/ ههههه تا هفته 20 که دوباره رفتیم پیش خودش و در کمال تعجب گفت دختره!!!!!!!منو و بابا مونده بودیم بهش گفتم خودت گفتی پسره طفلک کلی سرخ و سفید شد و یه عالمه بررسیت کرد یه 1 ساعتی چک میکرد اخرش گفت نه دختره!!!!!منم که این مدت واسه خودم یه بردیا ساخته بودم با اینکه دخمل دلم میخواست ولی به بابا میگفتم حس میکنم یه پسر به اسم بردیا از دست دادم دلم واسش تنگ میشه.....تا چند روز یه کم ناراحت بودم اخه 2 ماه من با پسرم زندگی کردم.....ولی بعد تو رو تو ذهنم ساختم و باهاش کنار اومدم ولی واسم شیفت کردن یه کم سخت بود......
بعد اون افتادیم تو تکاپو یافتن اسم دخمل....اخه کلی بالا و پایین کرده بودیم و بردیا واست تصویب شده بود.......خیلی پیدا کردن اسم دخمل سخت بوددددددددددددددددد..... باید سنگین می بود ...تو فارسی و انگلیسی خوب تلفظ میشد......لوس نباشه......خیلی تکراری نباشه.....تو بزرگی و بچگی صدات میکنن خوب باشه......معنی خوبی داشته باشه ......تقریبا همه پسند باشه......بلاخره اسمت شد کیمیا و وقتی اسم قشنگت تصویب شد واست یه وبلاگ به همین نام درست کردم......
دوست دارم عزیزم دختر و پسر هم واقعاااااااااااااااااااااااااااا فرقی نداره خدا رو شکر که سالمی ....فقط هر کسی یه جنسی رو به عنوان نینیش همیشه تصور میکنه و دلش میخواد همون بشه ..... اینه که یکی میگه دخمل یکی میگه پسر .....
امروز رفتم وبلاگ سابقت رو اپ کردم !!!!!!اخرین آپ مال 27 بهمن 1389 بود!!!!!!!کلی خاطره واسم زنده شد.......
دوستون دارم هم تو رو هم بردیا رو هههههههه