عکسهای دبی سری دوم
قبل از گذاشتن عکسها .....از اونجایی که میگین بهش نمیاد جیغ ویغ کرده باشه و بهش خوش نگذشته.....باید بگم که آره به اون خوش گذشت به ما نه هههههههه اخه اون پیروز میشد.....بعد هم اینکه موقع گریه واسه آدم اعصاب نمیزاره که عکس بندازم ولی یه تکه فیلم گرفتم که بعدا بهش ثابت بشه چه کرده ههههههههه
حالا مابقی عکسها
روز چهارم :
با بابا رفتیم دوباره دبی مال آکواریم و باغ وحش پنگوئن دیدی و فواره که خواب بودی.....
قبلش از دبی مال تو هتل .....که مامان داشت آماده میشد و تو هم غمگین که چرا مثل هر روز من بیدار میشم کلی باهام بازی نمیکنه .....گریه میکردی و من هم شدیدا کار داشتم باید سوپ تو رو آماده میکردم و ناهار خودم رو ساندویچ میکردم و ......دیدم هوا میخوره به سرت ساکت میشی گذاشتمت جلو بالکن ولی بمیرم غصه داره چشمای نازت......باور کن مامان همه چی با هم نمیشه سفر با خونه فرق داره همه وقت من تو خونه مال تو ولی تو سفر وقت من مال تو مال خودم و مال بابا و مال همسفری هاست عزیزم......
آبشار دبی مال
در حال بازی با بابا!!! غش غش میخندیدی با اینکار بابا....ههههه
باز هم در حال آتیش سوزندون
اینجا همون جایی که گفتم اجازه حتی راه رفتن هم بهمون نمیدای حتی تو بغل جیغ که وقت من بشینم بازی کنم شما هم راه نرید!!!!!!یه سری نقطه از نور سقف میافتاد رو زمین سعی داستی بگیریشون بخوری!!!!!حتی تو سبد واست پتو پهن کردم که بشینی بازی کنی ولی به محض حرکت سبد جیغ میزدی!!!!
و بلاخره پیروز شدی !!!
روز آخر ساحل:
در حال بازی با هیراد
کلا بچه با هر سنی خیلییییییییییییییییییی دوست داری تو مال ها که آروم نمیشدی به هیچ طریقی یه نینی بهت نشون میدادیم و تو کلا ریست میشدی و ذوق و خنده ههههههههه
استخر مخصوص بچه ها ولی خیلییییییی سرد بود وگرنه یه کم میزاشتمت توش من واست مایو هم برده بودم هههههه ولی شانس ما هوا سرد بود
اینجا بابا یه کم پاتو گذاشت تو آب... ببین چه حالی میکنی....قربونت برم که عاشق آب و طبیعتی ههههه
بعد از ساحل غروب که سر شد رفتیم تو یکی از مال های نزدیک ساحل کافی شاپ
بازم در حال بازی با هیراد تو سبد!!!!
این هم سفرنامه دبی به روایت تصویر و تعریف
خیلی دوست دارم عزیزمممممممممممممممممم ......
اینم واسه کسایی که گفتن من .....