کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

من و جوجه هام

1391/3/24 17:07
نویسنده : سمانه - امیر
717 بازدید
اشتراک گذاری

از بس من واسه این پرنده های تواسمون و مرغ مینا خاله افسانه ذوق کردم مامان واسم 2 تا جوجه خریده نیشخند اینقدر نازن ولی من تو همون قفس باشن دوسشون دارم ..بیرون بیان میترسممممنگران

مامان یه کم اوردشون بیرون من یه کم نگاشون کردم بعد که اومد سمتم یه لگد جانانانه زدم بهش و با جیغ و گریه پریدم تو بغل مامانم هههههه

(مامان:بیچاره جوجه یه جیغی زد از لگد کیمیا)

مامانم هم دید من میترسم دیگه بیرون نیاورد منم تا تو فقس بودند باهاشون بازی میکردم اینقدر فقس این بیچاره ها رو تکون دادم که مامانم گفت الان میکشیش.... برد گذاشت تو بالکن ههههه منم میرم از پشت پنجره تو بالکن نگاشون میکنیم

 

تاق تاق جوجه های بیچاره

به انگشت دست چپ کیمیا دقت کنید هههه

اینقدر این بیچاره رو تکون داد ظرف غذا و ابشون ریخت ...طفلی ها.... اینجا دیگه مامانم بردشون ناراحت

اینم جوجه های کز کرده از دست کیمیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاطره مامان بردیا
24 خرداد 91 17:25
هههههه تو عکس اولی چه قلدری افتاده روی قفس این بیچاره ها فکر کنم تا چند روز دیگه خودشون از ترس می میرن


منم همین فکر رو میکنم هههه
مامانی فری
24 خرداد 91 23:02
ماشالله خدا ببخشه خیلی نازه اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید جشن دندونی منتظرتون هستم
مامان رانيا
25 خرداد 91 15:50
ههههههه اي جان چه مظلوم نگاه مي كنه
سمیرا مامان آنیتا
25 خرداد 91 16:31
وای چه سر نترسی
من زهره ترک میشم اگه جوجه تو خونه مون باشه


ههههههه واقعا؟؟؟به جاش من عاشق جوجه ام
سپید مامان علی
28 خرداد 91 19:08
ماشاءالله به کیمیای قلدر....جوجه هات مبارکت باشن
فرناز مامان ایلیا
30 خرداد 91 0:20
وای خدا...نگا کن دستشو برده تو قفس...نوک نمی زنن؟ تسلیت بابت جوجو!!!!