کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

خنده های دوست داشتنی

آدمی آن زمان که دل به سطحی ترین و البته بی ارزشترین مسائل زندگی میبندد، هرگز متوجه سادگی های دلنشین اطراف خود نمیشود ... چه بسا خوشی های ساده راحت تر هضم شده و عصاره آن بر عمق وجود مینشیند. شاید در یک هفته ای گذشت به این فکر نمیکردم که ای کاش زودتر آخر هفته بشه و من و کیمیا تنها بشیم تا بتونیم رابطه پدر دختری را عمیق تر کرده و کمی بر حسادت مامان سمانه اضافه کنیم :) اما امروز که پنجشنبه است و تو سر گردن بابایی .... تنها یک لبخند زیبای تو که وقتی از خواب پا میشی روی لبت میشینه ..... فهمیدم که تو توی این دنیا تنها دل به این بستی که صبح یکی بهت بگه "سلام سلام ...." و تو از عمق وجودت اینو درک کرده و قهقه ای کمیاب رو بر تاریخچه این جهان بی سر و ...
9 دی 1390

قشنگ اما تلخ

بابایی ... مامان با ذوق گفت که "وقتی خواب بودید از دوتاتون عکس گرفتم" ..... و من ..... با شوق .... رفتم عکس رو ببینم .... "چه عکس قشنگی!!!!" .............................. اما ..... کمی بعد فهمیدم ..... این یک عکس زیبا نیست .... بلکه سندی است که مظلومیت مادر رو نشون میده و تایید میکنه .... آره ... مامان‌ها همیشه پشت صحنه هستند ..... همیشه دارن ثبت می‌کنند اما خوشون هیچوقت دیده نمیشن ..... هر چند خودشون جای خاصی پیش خدا دارن (سجاده سمت راست) کیمیا جان، در واقع عکس‌های من با تو چندین برابر عکس‌های تو با مامانه اما باور کن بدون اون تو معنی نخواهی داشت -بابا-   ...
9 دی 1390

woooooow با کلی تاخیر اومدیم......

من با کلی تاخیر اومدم......دی دی دینگ دینگ...... مامانی اول بگو ببینیم کجا بودی نبودی ؟!........ جونم واست بگه من امتحان داشتم سخت سختتتتتتتتتتت همین الان اخرین کارمو ایمیل کردم و تا چهارشنبه که سمینار دارم یه کم اوضاعم بهتره....گفتم بیام دیگه ....حالا دعوا نکن بیا باهم دوست شیم هههههههه   البته تا اخر ترم استراحت بی استراحت .......پشت هم سمینار و بعدش امتحانات پایاینی و بعدش هم پروژه ها ....به سلامتی تا اسفند گیرم یوهوووووووووووو خیلی سخته خیلییییییییییییییییییییییییی درس و بچه و ..........ولی من میتونممممممممممم میدونممممممممممممم این از علت غیبتم حالا نوبت به تو میرسه........ ...
9 دی 1390

ماجراهای کیمیا شماره 5 (حالم گرفته شده......)

الهی من قربون تو دخملم بشم الهی هر چی درد و بلا داری بیاد واسه من مامان جون ....نبینم تو 1 ثانیه درد بکشی عسلم...... یه 2 ماهی بود با رژیم من خوب بودی دکتر واست قطره آهن داده... آیرووریت که اسانس توت فرنگی داره ، پریشب هم من واسه اولین بار بعد زایمانم گل کلم خوردم ...نمیدونم از کدوم بود که تو دیشب باز خون دفع کردی و باز جیغ و گریه موقع دفع بمرممممممممممم من ....آهن رو اول خودم خوردم ببینم چی میشه بعد به تو دادم چیزی نشد که بهت دادم ....موندم ....خدا کنه این آلرژی لعنتی زودتر دست از سر تو برداره .....اگه میدونستم از چیه باز خوب بود کلا از زندگیم حذفش میکردم .....بلاتکلیفیش بدتره گریهههههههههههههههه ...
9 دی 1390

کیمیا و کارهای جدیدش......

تو این ١٠ روزی که وبلاگ آپ نشده کلی کارای جدید داری مثلا: واسه اولین بار 18 اذر اخر شب وقتی میخواستم عوضت کنم یه دفعه ایی دمر شدی (5 ماه و 3 روزگی) ولی نمیتونی برگردی به پشت .....یعنی من فکر میکنم نمیخوای هههههههه کلا خیلی له دمر شدن علاقه نداری وقتی هم میشی کلی غر میزنی که منو برگردونید هههه اینم سندش : دیگه اینکه برای اولین بار عروسک بهت دادم یه خانم کچل با پستونک.....خیلی دوسش داشتی و واسش ذوق کردی...کلی واسش دست و پا میزنی وقتی میبینیش......حالا چه بلاهایی که سر این نی نی کچل بدبخت نیاوردی اول از همه کلاهشو دراوردی بعد هم جورابشو کندی بعد از کلی کشتی گرفتن باهاش پستونکشو کشف کردی و با ولع پستونکشو میخوری الان دیگه وقتی میبین...
9 دی 1390

علائق کیمیا....

به ابکش استیل خیلی علاقه مندی هر وفت اسباب بازیهات و جقجقه هاتو میشورم میزارم توش میام بهت میدم خالیش میکنی و شروع میکنی به ابکش خوردن و بازی کردن...... عسلمییییییییییییییی جدیدا هم بغلت که میکنیم حمله میکنی و میخوای بخورییمون و با دستت هم بینیمون رو میگیری......بابایی بهت میگه هیولا!!!!! عزیزم اخه معصوم تر از تو هم مگه هست....نیست به خدااااااا یادم نره بگم دقیقا نمیدونم از می ولی قبل از اینکه 5 ماهت تموم بشه صدات که میکنیم بر میگردی .....قربونت برم من ....بچلونمتتتتتتتتتتتتتتتتت  ...
9 دی 1390

فیگورهای جدید کیمیا.....

جدیدا تو کالسکه که میزاریمت فیگور این خان ها رو میگیری ههههه بابا از طرف تو میگفت : مامان بدو برو بدهی هاتو بردار بیار ببینم هههههههه اینم یه عکس مشابه دیگه ......ولی از بغلم گذاشتمت لباست رفته بالا .....وگرنه اصلا دخمل شلخته ایی نیستی عسلم.... ...
9 دی 1390