کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

خنده های دوست داشتنی

1390/10/9 12:17
نویسنده : سمانه - امیر
489 بازدید
اشتراک گذاری

آدمی آن زمان که دل به سطحی ترین و البته بی ارزشترین مسائل زندگی میبندد، هرگز متوجه سادگی های دلنشین اطراف خود نمیشود ... چه بسا خوشی های ساده راحت تر هضم شده و عصاره آن بر عمق وجود مینشیند.

شاید در یک هفته ای گذشت به این فکر نمیکردم که ای کاش زودتر آخر هفته بشه و من و کیمیا تنها بشیم تا بتونیم رابطه پدر دختری را عمیق تر کرده و کمی بر حسادت مامان سمانه اضافه کنیم :) اما امروز که پنجشنبه است و تو سر گردن بابایی .... تنها یک لبخند زیبای تو که وقتی از خواب پا میشی روی لبت میشینه ..... فهمیدم که تو توی این دنیا تنها دل به این بستی که صبح یکی بهت بگه "سلام سلام ...." و تو از عمق وجودت اینو درک کرده و قهقه ای کمیاب رو بر تاریخچه این جهان بی سر و تنها ثبت کنی .... و اون موقغ تاره آدم میفهمه که چقدر قشنگ میشه از "بودن" لذت برد ... چه ساده میشه در طول هفته منتظر یک رخداد قشنگ و البته خیلی ساده در آخر هفته بود .... امیدوارم بابا رو کمتر اذیت بکنی که بتونم به آخر هفته ها دل ببندم :دی ... البته امروز صبح که واقعا دختر خوبی بودی ... تا ببینیم تا شب چه بلایی سر بابا می خوای بیاری :)

 به امید عشق ورزیدن هر چه بیشتر به تو و مامان سمانه

(مادر عزیزم تو رو هم خیلی دوست دارم .... میدونم که اینا رو میخونی :) )

-بابا-

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

میترا
10 آذر 90 14:09
چه پدر خوبی. همسر من که نمی تونه یا نمی خواد حتی 10دقیقه دخترمون رو نگه داره. فوضولیم هم گل کرده که بدونم چرا 5شنبه ها شما از نی نی مراقبت می کنین؟





میترا جان من دانشجوام و4شنبه و 5شنبه ها کلاس دارم ......همسرم هم همکاری میکنه 5شنبه ها رو نگه میداره اخه من خانواده ام تهران نیستن و کیمیا هم 5 ماهشه واسه مهد کوچیکه....


خاطره مامان بردیا
10 آذر 90 14:23
بابا امیر مهربون کیمیا جون قول می ده دخمل خوبی باشه و بابایی رو اذیت نکنه
میترا
11 آذر 90 1:50
اوکی عزیزم. موفق باشی. آره مهد هنوز زود. درس و بچه داری سخته
مامان رانيا
14 آذر 90 18:07
كي كفته كيميا باباش اذيت مي كنه
سپید مامان علی آقا
15 آذر 90 1:00
انشاءالله همیشه در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشید
خاله فهیمه
18 آذر 90 21:00
بابایی من دحمل خوفیم اما من که می دونم هر کاری کنم بازم خوب می مونم