یک اتفاق مهم تو زندگی من ......
امروز یه اتفاق مهم و قشنگ تو زندگی من افتاد.......خیلی قشنگ مامان دیگه داشت ذوق مرگ میشد هههههههه
من دندون دار شدمممممممممممممم
یوهووووووووووووووو
دیگه خدمتشون میرسم هههه
امروز داشتی تو بغلم گریه میکردی که یه دفع دیدم یه چیز سفید رو لثه ات سبز شده!!!!نمیدونی چکار کردم که از بس ذوقت رو کردم ...تو گریه میکردی و من هیچ تلاشی در جهت اروم کردنت انجام نمیدادم تا ببینم درست دیدم!!!!بلههههههههههههههه دندون دراورده بودی......سریع زنگ زدم به بابات و بهش گفتم اونم باور نمیکرد کلی خوشحال شد اخه تب واینا نداشتی اذیتمون هم نکردی گلممممممممممم الهی من قربونت برم با اون دندونات عزیزم ....بازم باور نکردم رفتم با قاشق خودمون زدم رو لثت دیدم بله دینگ دینگ صدا میده قشنگ تر از این ملودی نشنیده بودم......مبارکت باشه عسیسمممممممممم....هیچ وقت فکر نمیکردم واسه یه دندون دراوردنت اینهمه ذوق کنم ههههههه بی جنبه ام دیگه
امروز یکشنبه 25 دی 1390 اولین دندونت ساعت 2:45 دقیقه توسط مامان رویت شد......