کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

آلرژی کودکان ایرانی به 4 ماده غذایی

کیمیا کوچولو من دچار همین آلرژی غذایی شده،گفتم دونستنش واسه بقیه هم میتونه مفید باشه.... علایم بالینی متعددی دارد: نفخ‌های شدید، دردهای شکمی ، وجود رگه‌های خون در مدفوع، بی‌قراری زیاد، اسهال یا یبوست.  آنچه ما آن را کولیک شیرخوارگی می‌نامیم و از 1 تا 4 ماهگی وجود دارد، در اثر آلرژی به موادغذایی، تشدید می‌شود.  علامت دیگر، استفراغ‌های مکرر است، به نحوی که سبب ایجاد سوزش در قسمت انتهایی مری و ریفلاکس (ترش کردن غذا) می شود. در کودکان زیر شش ماه، رگه‌هایی از خون را می‌توان در مدفوع مشاهده کرد که اگر این مشکل درمان نشود، ممکن است در آینده به زخم روده در بزرگسالی و حتی بدخیمی منجر گردد. ...
24 مرداد 1390

بلاخره منم 40 روزه شدم و خان اول رو مامانم طی کرد.....

بلاخره منم 40 روزه شدم و خان اول رو مامانم طی کرد.....یوهووووووووووو اینم عکسی از حمام 40 روزگیم که بعدش بابام پتو پیچم کرده .... جونم مامان بخورمت درستهههههههه   اینم عکسی از روز اول تو بیمارستان ببین چه بزرگ شدی الان..... ...
24 مرداد 1390

مامانی خیلی گلیییییییییی عزیزم

من الان حالم خوبه دیگه، تو مطلب قبلی کلافه بودم،دلم گرفته بود و ...... ولی الان خوبم تو هم خوبی ،به خاطر همین میخوام بخورمت ،خیلیییییییییییی مامان بچه خوبی هستی عزیزم،به خدا خیلی گلی ،خیلییییییییییی دوست دارم نفسم....خدایا ممنون بابات این فرشته نازی که بهم دادی.... قربون اون دستای کوجولوت مامان وقتی حالت خوبه خیلی جیگرییییییییییی،ساکت اروم ادم دیگه از اون ور دلش میسوزه....خودت با پستونک میخوابی دوست دارم همه چیزم(البته بغل بابا میشین همه چیز و زندگی من) اینم یه عکس لخت از کیمیا .....جانمممممممم ...
20 مرداد 1390

دارم می برم دیگه....

خسته شدم دیگه دارم می برمممممممممممممم،خدا چه سخته بچه داری یا کیمیا داری سخته نمیدونم.... نمیدونم فقسقلی چرا خواب منو نشونه گرفتی اساسیییییییی،همین که منو بیدار میکنی ساعت ها بی صدا میخوابی.... دوسش دارم وحشتناک..،جونم واسش میره ولی خیلی کلافه شدم.... همه میگن خوب بچه داری همینه ،ولی نمیگن هیچ کس مثل من که تنها نیست یکی نیست 1 ساعت کمکم کنه جز امیر ،منم آدمم ....بی تجربه ام ، عادت نداشتم ....هر روز سردرد....بدخوابی.... کی میگه غریبی چاره داره ....والا به خدا ندارهههههههههههه  نمیخوام ناشکری کنم ولی همش دکتریم....ازمایشگاه.... سونوگرافی.... دکتر....رژیم...بی قراری هاش جیگرمو کباب میکنه.(میدونم تازه تو خوبی بدت...
20 مرداد 1390

درگیری های ما و کیمیا در روزهای اخیر

ای خدا که چقدر این موجودات(نوزادان) باحالن ، کلا درگیرن ،تو خواب یه دفعه بلند میخنده، گریه شدید میکنه، غرغر میکنه ،زور میزنه.....قربونت برم من.... درگیری اصلی ما وکیمیا شب هاست ، اوایل خوشحال بودیم میگفتیم اخی چه بچه خوبی شب ها میخوابه ولی غافل بودیم که بلههههههه مونده تاهویت نشون بده.....این فسقلی از دل درد یا چیز دیگه نمیدونم، شب ها خوب نمیخوابه یا من یا امیر باید راهش ببریم یا بغلش کنیم وگرنه جیغ های بنفشی میزنه که بیا و ببین  ،پیداست خوابش می یاد ولی خوابش نمیبره و به خودش میپیچه و کلافه میشه و نتها راه چیه؟ گریه و جیغ ....اخی بمیرم اینقدر کوچیکه هنوز که پستونکم نمیتونه درست بگیره تا بیاد نفس بگیره از دهنش میفته ، پس ما باز...
16 مرداد 1390